چند دقيقه...




عكس . . .








ادامه نوشته

دست گل همگی درد نکنه!

از همه ممنونم!

شباهتهای حضرت صاحب الزمان مهدی (عج) به پیامبران و ائمه علیهم السلام


در روایات شباهتهای زیادی میان حضرت مهدی عجل الله تعلی فرجه و انبیا و ائمه علیهم السلام آمده است که برخی از این شباهتها عبارتند از:

شباهت به آدم علیه السلام:...

ادامه نوشته

یا مهدی ادرکنی...

صبرم از کاسه لبریز است

اگر این جمعه نیاید چه کنم؟

آن قدر خجل از کار خودم

اگر این جمعه بیاید چه کنم؟


اللهم صلی علی محمد و آل محمد

اللهم عجل لولیک الفرج

و جعلنا من المستشهدین بین یدیه



یه چیزی که شاید باشه شاید نباشه! چه می دونم!!!!

سلام به همه

شاید براتون مهم باشه شاید نباشه!

شایدم اصلا چیزی نباشه ولی خب!

گذاشتیم ببینیم چی می شه!

بودن یا نبودن!

این است پرسش...





ادامه نوشته

بیاین بخندیم!(برای خالی نبودن عریضه!)

بزرگترین گناه؟ شوهر نداشتن

بزرگترین تفریح ؟ شوهر سرکار گذاشتن

بزرگترین جهاد؟ شوهر کشتن

بزرگترین کار؟ شوهر تربیت کردن

بزرگترین شگفتی؟ شوهرعاقل دیدن

بزرگترین آرزو؟  داشتن مردی به اسم شوهر



ادامه دارد...



ادامه نوشته

فمینیسم  (قسمت دوم)

يش از فتح مكه، ابوسفيان كه پيمان نامه حديبيه را نقض كرده بود به مدينه آمد تا مساله را به نفع خود حل وفصل كند. از اين رو به ديدار بزرگان مدينه رفت تا امان‏نامه دريافت كند و از رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم وعده ديدار گيرد،اين كار...
ادامه نوشته

فمینیسم

اینم از اون مقاله که قولش رو داده بودم!

قسمت اولشه البته!!!


واژه فمینیسم از كلمه لاتین Femina یعنی جنس زن گرفته شده است. و در قرن نوزدهم برای توصیف زنانه شدن بدن مرد یا توصیف زنانی كه خصو......................

ادامه نوشته

واقعا انصافه؟

آیا واقعاً حقوق زن ها پایمال شده است ؟
از کودکی شروع میکنیم :

در کودکی:
پسرها هر وقت شیطنت میکردند یک سیلی محکم صورتشان را نوازش میکرد
دخترها هر وقت شیطنت میکردند یک ضربه فانتزی به ماتحتشان میخورد.
خودتان قضاوت کنید : کدام ضربه درد بیشتری دارد؟

روزهای جمعه که مدرسه ها تعطیل بود :
پسرها برای خرید نان مجبور به بیگاری در صف نان بودند
دخترها کنار عروسک هایشان لالا میکردند


هنگامی که کارنامه ها را به دست والدین محترم میدادند :
پسرها شدیداً بخاطر نمرات پایین سرکوفت می خوردند و البته گاهی هم ممنوع شدن از مشاهده کارتون
دخترها هیچی نمیشدند . چون قرار بود در آینده ازدواج کنند و نان آور خانه هم نخواهند بود


هنگامی که پدر خانواده شب به منزل می آمد :
پسرها فرار میکردند و یه گوشه ای میخزیدند تا چغولی های مادر ، کار دستشان ندهد
دخترها به بغل پدر میپریدند و چپ و راست قربون صدقه میشنویدند


روز اول مهر ماه که مدرسه ها باز میشد :
پسرهای عزیز کله هایشان را با نمره ۴ میزدند و مزین به لغت نامانوس کچل میشدند
دخترها فقط به پسرها میگفتند : چطوری کچل ؟


در ۱۸ سالگی :
پسرها تمام اضطراب و دلهره شان این است که دانشگاه قبول شوند و سربازی نروند و ۲ سال از زندگیشان هدر نرود
دخترها ورودشان به پادگان طبق قانون ممنوع است .


در دانشگاه : پسرها همان روز اول عاشق میشوند و گند میزنند به امتحان ترم اولشان و مشروط میشوند
دخترها فقط در بوفه مینشینند و به پسرهایی که زیر چشمی به آنها نگاه میکنند افاده میفروشند


در هنگام نمره گرفتن : پسرها خودشان را جر میدهند تا ۹٫۵ آنها ۱۰ شود و باز هم استاد قبول نکرده و در آخر می افتند
دخترها فقط پیش استاد میروند و یک لبخند میزنند و نمره ۴٫۵ آنها به ۱۷ تبدیل میشود.


در کافی شاپ : پسرها حساب میکنند.
دخترها میگویند : مرسی!


در مخ زدن : پسرها باید دلقک بازی در بیاورند تا طرف تازه بفهمد که وجود دارند ، دو ساعت منت بکشند تا طرف تلفن را بگیرد ، هفته ها برنامه ریزی کنند تا طرف قرار بگذارد ، ساعت ها باید خالی ببندند تا طرف خوشش بیاید و هنگام بهم خوردن رابطه ماه ها و در مواردی دیده شده است که سالها در هوای دلگرفته پاییز پیپ بکشند و قهوه بنوشند و هی آه بکشند .
دخترها فقط کافی است که یه لبخند بزنند و چشم ها را نازک کرده ، لبها را غنچه و سری به سمت موافق تکان دهند و هرگاه رابطه بهم خورد فقط میگویند فدای سرم.


هنگام خواستگاری : پسرها باید خانه ، ماشین ، شغل مناسب ، مدرک دهن پر کن ، قد رشید ، هیکل خوش فرم ، خوشتیپ و هزارتا کوفت و زهر مار داشته باشند و پشت سر هم از موفقیت ها و اخلاق خوب و …. برای عروس خانم بگن و احتمالا انگشتری برای نشون کردن در دست سرکار علیه عروس خانم بکنند
دخترها فقط کافی است بنشینند و لام تا کام حرف نزنند


هنگام ازدواج : پسرها باید شیربها ، مهریه ، خرید عروسی ، جواهرات گوناگون ، جشن و سالن و … را از سر قبر پدرشون تهیه کنند
دخترها فقط باید جهیزیه بدهند که احتمالا به دلیل شروع خرید جهزیه از اوان کودکی همش بنجل شده و آقای داماد باید با تحمل هزارتا منت آنها را قبول کرده ، دور ریخته و یه سری جدید بخرد


هنگام زندگی عشقولانه دو نفره:پسرها باید بگویند : چشم ، و البته اگر هم نگویند دو قطره اشک کنار چشمان مژگان خانم ها آنها را وادار به چشم گفتن میکند
دخترها هم باید دستور بدهند و دیگر هیچ.


کار کردن : پسرها مثل سگ پا سوخته باید از صبح خروس خوان تا آخر شب کار کنند و همش تو فکر غرولند مدیر و قسط عقب افتاده بانک و قبض برق و آب باشند و در آخر نعششان را با بدبختی به خانه برسانند
دختر ها فقط کافی است که کلید ماشین لباس شویی ، کلید ماشین ظرفشویی و کلید مایکرو فر را فشار دهند و و فقط درباره مارک های مختلف لوازم آرایشی بهداشتی بحث کنند

و الخ...


حالا من می پرسم واقعا انصافه؟

خودمم جواب می دم!

آره از سرمونم زیاده!

آبلیسک هایی که سوختند!




در شب های قدر از خدا چه بخواهیم؟

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 در شبهای قدر از خدا چه بخواهیم؟

ژرفای اندیشه و بلندای نگاه هر فرد در خواسته هایش تبلور می یابد . اینگونه که تقاضای هر شخص منعکس کننده  وسعت روحی و وجودی اوست.

 

ادامه نوشته

. . .

سلام


تقديم به دوست

یه حرف تکراری ولی زیبا!

منبع

وبلاگ

mehrx5.blogfa.com

ادامه نوشته

بیاین غم نخوریم!

چندتا حدیث!

از وبلاگ

Mehrx5.blogfa.com

ادامه نوشته

دلم نیومد نگم!

این قدر پی قبر من مظلومه نگردید!
 

این قدر پی قبر من مظلومه نگردید

هر جا دلتان می شکند قبر من آنجاست

 http://www.dehnamaki.blogfa.com/

یه کم لبخند بزنیم

این مطلب رو از وبلاگ

               www.mehrx5.blogfa.com

برداشتم!

بد نیست شما هم بخونید!

ادامه نوشته

دوش

دوش مرا حال خوشی دست داد            سینه ما را عطشی دست داد

نام تو بردم لبم آتش گرفت               شعله به دامان سیاوش گرفت

نام تو آرامی جان من است                 نامه تو خط امان من است

ای نگهت جلوه گر آفتاب                بر من ظلمت زده یک شب بتاب

پرده برانداز به چشم ترم                     تا بتوانم به رخت بنگرم

ای نگهت یار و مدد کار ما                    کی و کجا وعده دیدار ما؟

دل مستمندم ای جان به لبت نیاز دارد       به هوای دیدن تو هوس حجاز دارد

به مکه آمدم تا تو را بینم                     تویی که نقطه عطفی به اوج آیینم

روا مباد که بر بنده ات نظر نکنی           روا مباد که اربـــــــــاب جز تو بگذینم

........................................................................................

اللهم عجل لولیک الفرج

ای مادر!

اللهم صلی علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها

ای فاطمه جان

در دو جهان

دل به تو بستیم

محبان تو هستیم


خاطره دیداری (2)

دلتنگتم نا جور!

در حد تیم ملی دلم هواتو کرده!

تازه اونم از نمای نزدیک!

دل خونم از جفای اهل مکه!


آخه بی وفا!یه طبقه دو طبقه سه ...

نه یه هو صد طبقه!

حیا ت کجا رفته؟

به زودی ...

اتفاقی سراسر هیجان در موسیقی پاپ ایران در شرف رخ دادن است .

به زودی ...

اولین آلبوم جوانترین آهنگ ساز و تنظیم کننده ایرانی" مسعود تقی پور " وارد بازار می شود .

در این آلبوم که فضایی ترنس و پاپ دارد هنرمندانی همچون

علی اصحابی

الیاس شیرزاد

سیروان خسروی

احسان غیبی

هادی اصحابی

میلاد و ارشیا رنجبر

اشکان و کوشان

و بابک مافی

حضور دارند

پس منتظر آلبوم سراسر هیجان  " حرف دلم "  باشید .


 به زودی برای دانلود ...

............................................

پی نوشت!

بعضی از دوستان می پرسن مسعود تقی پور تنظیم کننده تو رو خدا بایسته؟

بله ایشون خودشون هستن و در ضمن اون آهنگ یکی شاهکاراشون بود!

به زودی.........

خاطره دیداری!(1)

مسجد النبی

قبرستان بقیع

خاطره

می خوام یه خاطره براتون تعریف کنم!

شاید همه خوششون نیاد

ولی می گم!

چهاردهم اسفند ساعت نه و نیم شب!

از دوستم خدا حافظی کردم و راه افتادم به سمت خونه!

یه هو یاد یکی از دوستام افتادم که باید قبل از سفر ازش خداحافظی می کردم!

اسمش عباسه!

عباس پاکنهاد!

این آقا عباس کم آدمی نیس!

حلا بعدا می گم که کیه و چی کاره اس!

باید زنگ می زدم و ازش خداحافظی می کردم!

سرتون رو درد نیارم!

زنگ زدم و بعد از سلام و احوال پرسی گفتم!

عباس فردا شیش صب دارم می رم مکه!

حالا ری اکشن های عباس به کنار بعد از کلی صحبت یه هو عباس

به یه نکته ای اشاره کرد که منو تو فکر فرو برد!

گفت که حالا داری می ری ولی همین طوریا حاجی نمی شی ها!

گفتم برا چی؟

گفتش که تا زن نگیری حاجی نمی شی!

حالا بماند که من با شوخی قضیه رو جمش کردم و رفت پی کارش

گفتم آخه عباس ان من تا ساعت ۶شیش صب زن از کجا بیارم؟

حداقل زود تر می گفتی!

خلاصه شب گذشت و گذشت!

وقت نکرده بودم تا حالا به این فکر کنم که چرا پیامبر

 تو این همه چیز چرا به ازدواج گیر داده!

هنوزم نفهمیدم!

ولی یه چیزایی به عقلم که خیلی ناقصه رسید!

بعد از کلی کلنجار به این نتیجه رسیدم که شاید

 آدم تا کامل نشه کامل نشه!

به قول یکی از استادام که خیلی عزیزه!

ازدواج نه فقط نزدیک شدن دو جسم به همه

بلکه ازدواج یعنی یکی شدن!

یعنی آمیخته شدن دو روح برای تعالی بیشتر!

مخم داشت سوت می کشید!

یه سری تناقضاتی پیدا شد !

اگه این طوره

اگه اینه

اگه نصف دینه

چرا این قدر مشکلات رو زیاد کردیم؟

واقعا نمی فهمم چه لزومی داره که با بالا ترین امکانات

که خیلی هاش سر چشم و همچشمیه باید ازدواج کنیم!

یه دوست دیگه ای می گفت ما هم دیر ازدواج می کنیم !

هم بد ازدواج می کنیم!

هم با گناه ازدواج می کنیم!

واقعا درکش برام سخته

خودمون مشکلات الکی و آبکی می سازیم

بعدش باورشون می کنیم!

من خیلی دنبالش گشتم که ببینم می شه بدون تجملات هم ازدواج کرد یانه!

آدمایی رو دیدم که از بس به قول خودشون بچه

مسلمون بودن یه آهنگ خشک و خالی پخش نمی کردن مبادا کمر یکی قرش بگیره!

اما از اون طرف ده دوازده نوع بلکه بیشتر

غذا می ذارن سر سفره که نه می شه نگاشون کرد و نه می شه خوردشون!

دلشونم خوشه که کسی قر نداد!

کسی ....

نمی خوام بگم قر بدید!

نه!

ولی خودمون رو گول نزنیم

به نظر من کاش اونا قر می دادن تا این که اون قدر شکمشون سیر باشه که قر از یادشون بره!

خودمون رو به خواب نزنیم!

از اون طرف دیدم دختر پسرایی رو که ساده ترین نوع ازدواج رو انتخاب کردن!

یه روز یه چیزی شنیدم که واقعا شاد شدم!

دو نفر پس از سالها زندگی مجردی نمی دونم چی شد به سرشون زد که ازدواج هم بد نیست ها!

بالاخره!

اون قدر پول داشتن که نمی دونستن چه جوری خرجش کنن!

رفته بودن بالون گرفته بودن و سوار بالون شده بودن تا عقدشون تو آسمون ها بسته شه!

خوش به حال اون آخوندی که عقدشون رو بست!

یه بالون سواری مجانی کاسب شد!

واقعا یعنی چی؟

اگه من شاخ درآوردم و منو دیدید تعجب نکنید!

مخم دیگه دود کرد گود با بایتون باشه!

این شب عیدی نمی دونم چرا خوابم نمی بره!

یکی نیس بگه مرتیکه ساعت پنج شد بگی بخواب!

ولی....

سلام

همین الان بعد از شیش ساعت نشستن تو فرودگاه و سماق مکیدن بالاخره وارد هوای پردود تهران شدم!

دل تنگی امونم رو بریده !

از طرفی دل تنگ کعبه و از طرف دل تنگ شماها!

از همه تشکر می کنم از این که به یاد من بودن و نبودن!

من به جای همتون دور کعبه چرخیدم و پشت مقام ابراهیم نماز خوندم!

از عوض همتون حجرالاسود رو بوسیدم!

از طرف همتون دستی به رکن یمانی کشیدم!

از طرف همتون پیش خدا دعا کردم!

از خدا برای همتون دعوت نامه گرفتم!

هم برای دوستام هم برای اونایی که دل خوشی ازشون ندارم!

مدیریت محترم دستتون درد نکنه!

بابت حجکم مقبول!

از اون دوست عزیزی هم که گفت از طرف خودت بگو تشکر می کنم که به نکته بسیار بسیار ریزی اشاره داشتن!

راس می گن خانم چراغ زاده از طرف خودت بگو!

و در آخر این که جای تک تک شما خالی بود

همتون رو یاد کردم!

تا حدی که خودم رو فراموش کردم!

وداع ای دوستان

سلام به همه دوستای عزیز و مهربونم!

فردا ساعت شیش صب من می رم فرودگاه مهرآباد!

بعدشم می پرم و می رم مکه!

حلال کنید هر چی که دیدید و ندیدید!

به یاد همه تون هستم!

هم اون هایی رو که دوستم هستن!

هم اون هایی رو که باهاشون یه سری اختلاف نظر دارم!

و هم اون هایی رو که نمی شناسم!

به یاد همتون هستم!